نویسنده: داگلاس کالین موکه
مترجم: حسن افشار



 

گنجاندن بعضی مفاهیم ادبی فرهنگی در قالب های لغوی فارسی - و بالعکس - کاری است بس دشوار و چه بسا محال ( که البته هرگز دال بر ضعفی در زبان فارسی نیست و برمی گردد به اختلاف محیط های فرهنگی پیدایش واژه ها که جای بحث اش اینجا نیست. ) کافی است به انواع معادل هایی که اهل قلم برای اصطلاحات ادبی بیگانه پیشنهاد کرده اند و بی گمان از دید پیشنهاد دهندگان در متن های مورد نظر آنها معادل های موجهی بوده اند توجه کنیم.
دکتر علی اصغر حلبی در مقدمه ای بر طنز و شوخ طبعی در ایران ( پیک ترجمه و نشر، 1365) پس از آن که در پیش گفتارش می نویسد « به دست دادن تعاریف دقیق از واژه ها و تعبیرات ادبی کار بسیار سختی است» در متن کتابش معادل های مختلفی برای آیرونی می آورد. درصفحه ی 92 می نویسد « معادل واژه ی طعنه یا طنز در زبان انگلیسی irony است که از لحاظ لغوی به معنی ریا، تقیه، و فریب کاری است؛ و در اصطلاح، به کار بردن منظم یک واژه به دو معنی است. و گفته اند که طنز گوی برای خود دو نوع شنونده یا خواننده فرض می کند: یک گروه که به ظاهر معنی یا معنی ظاهر فریفته می شوند و گروه دیگری که معنی پنهانی را می گیرند و همراه با فریبنده یعنی طنز نویس بر فریب خورده می خندند. » (تأکیدها ازمن است. ) دو صفحه بعد می نویسد: « تعبیر تجاهل العارف یا تهکّم سقراطی [پانوشت: Sorcratic irony].... به وسیله ی خود سقراط به کار نرفته است؛ و این ارسطوی شاگرد افلاطون بود که آیرونی یا تهکم را درمعنی درست و خوب آن به کار برد. » در صفحه ی 112 از فصل پنجم که عنوانش « واژگان طنز و شوخ طبعی» است، irony برابر mockery یعنی تَسخَر گرفته می شود. به معنی استهزا و ریشخند و مسخرگی و تمسخر. در صفحه ی 116 گفته می شود که تعریض یعنی speaking ironically . در صفحه ی 121 تهکم برابر با mockery وirony گرفته می شود، حال آنکه در صفحه ی 145 معنی mockery طنز است. « چُریَک، دروغ راست مانند، سخنی که در حق کسی به غرض گویند تا فساد زیاد شود» معادلی است که در صفحه ی 122 برای irony مطرح می شود.
البته واقعیت این است که بسیاری از این اصطلاح ها را با مسامحه می توان درجای یکدیگر به کار برد، چرا که تعاریف دقیقی مثل اصطلاحات ریاضی ندارند. ولی مسامحه تا چه اندازه و در کجا؟ دکتر حلبی درمسامحه دست بازتری دارد زیرا از ابتدا قرارش بر توضیح « طنز و شوخ طبعی درایران» بوده است، اما مترجمی که وظیفه اش ترجمه ی کتاب irony با حفظ امانت است حق ندارد این مفهوم وسیع را که به قول داگلاس موکه، هنوز در حال رشد مفهومی است، محض خاطر خواننده ی فارسی زبان در قالب یک واژه ی آشنا، طنز باشد یا جز آن، زور تپان کند.
سیما داد هم در فرهنگ اصطلاحات ادبی (انتشارات مروارید ) آب پاکی را روی دستمان می ریزد و ذیل مدخل « آیرونی» بدون این که آن را ترجمه کند می نویسد « به معنی عام، صناعتی است که نویسنده یا شاعر، به واسطه ی آن، معنایی مغایر با بیان ظاهری درنظر دارد. این کلمه در ادبیات غرب مأخوذ ازنام شخصیتی قرار دادی به اسم آیرون است. در ادبیات فارسی، این صناعت را گاه به طنز و گاه به استهزا و طعنه تعبیر کرده اند. اما با وجود شباهت های بسیار، آیرونی جامع تر از طنز و استهزاست و با وجود آنکه به صور گوناگون در شعرها و نوشته های آمیخته به طنز به کاررفته است، تا به حال معادل مناسبی برایش نیافته اند. از این رو دراین جا عنوان فرنگی آن مناسب تر تشخیص داده شده است. »
دکتر صالح حسینی در واژه نامه ی ادبی (انتشارات نیلوفر) آیرونی را « طنز» معنی می کند. دکتر جمیل صلیبا در واژه نامه ی فلسفه و علوم اجتماعی ( شرکت سهامی انتشار) معادل « تهکم» را برای آیرنی به کار می برد و مترجمان کتاب، کاظم برگ نیسی و صادق سجادی، آن را به « طنز» برمی گردانند و توضیح می دهند که « همان ریشخند کردن و به مسخره گرفتن است. سخنی است که در ظاهر جدی و در باطن شوخی است...طنز از نظر معاصران یکی از راه های بلاغت است و عبارت است از مورد نظر قرار دادن چیزی و ابراز چیزی دیگر، به معنای دیگر طنز یعنی بیان یک منظور در قالب سخنی که با آن تضاد دارد. مثلاً سرزنش را در قالب ستایش مطرح کردن، یا جد را در قالب شوخی، یا حق را در قالب باطل. »
واژگان ادبیات و گفتمان ادبی ( گرد آورندگان مهران مهاجر و محمد نبوی، نشر آگه) برای واژه ی آیرونی این معادل ها را گرد آورده است: طنز، کنایه ، تسخر، طعنه، استهزا، مطایبه ی رندانه، تهکم، ریشخند، تسخرزنی، طرفه، طعن. واقعیت این است که آیرونی همه ی این ها هست و هیچ یک از آنها نیست. من خود در جاهای دیگری معادل های « وارونه گویی» و « وارونه نمایی» را برای آن به کار برده ام که بخش بزرگی از آن را می پوشاند - و با این حال فقط بخشی را.
فرهنگ و بستر آیرونی را این گونه تعریف می کند: « شوخی، ریشخند، یا نیش ملایمی که درمقام یک صنعت ادبی، عکس ظاهر کلام را منظور دارد، مثل موقعی که از سخن ستایش آمیز برای نکوهش استفاده شود. » در فرهنگ اَکسفورد آیرونی بدین صورت تعریف می شود: بیان معنی با استفاده از الفاظ عکس؛ خصوصاً استفاده ی نیش دار و تمسخر آمیز از مدح برای ذم یا تحقیر. » موکه نیز می گوید شاید اولین تعریفی که از آن به ذهن می رسد این باشد که « آیرونی یعنی گفتن چیزی برای رساندن معنی مخالفش. » پس وارونه گویی، وارونه نمایی، یا وانمود سازی چیزی است که درتعریف آیرونی بر سرش کمابیش اتفاق نظر هست.
می ماند لبخند و پوزخند و ریشخند و نیشخند و مانند آن، که در بسیاری از تعریف های آیرونی حضور دارند. آلن تامپسون هم می گوید که « آیرونی فقط زمانی آیرونی است که ترکیبی از درد و خنده تولید کند» . درد یعنی که درد بیاورد، گزنده باشد، از خواب بپراند. این ترکیب درد و خنده را ما در طنز فارسی داریم، ضمن اینکه وارونگی هم مصداق های بارزی در آثار طنز ما دارد. پس آنچه ما در فارسی از اصطلاح « طنز» می فهمیم چندان دور از آیرونی نیست، هر چند که شاید وسعت آن را نداشته باشد - موکه از حدود بیست نوع آیرونی نام می برد و ملاک های دیگری هم برای تشخیص آیرونی بی می شمارد.
پس طنز و آیرونی را به زبان ریاضی می توان به دو دایره ی متقاطع تشبیه کرد، دو دایره ای که فقط بخشی از آنها بر هم منطبق است. اگر تعریف های دقیق تری ازاین گونه اصطلاحات در فارسی وجود داشت آسان تر می شد آنها را بر اصطلاحات فرنگی تطبیق داد. دکتر حلبی در فصل « واژگان طنز و شوخی طبعی» 209 واژه ( باور کنید! ) « برای بیان مفاهیم طنز آمیز و هجو و هزل و شوخ طبعی» 209 واژه ( باور کنید! ) » برای بیان مفاهیم طنز آمیز و هجو و هزل و شوخ طبعی و جز آن» آورده است که امروزه اغلب مهجور و نامأنوس اند. این تعداد کثیر با شاهد هایی که وی از متن های گوناگون، اعم از نظم و نثر، آورده است از یک سو عظمت تحقیق او را نشان می دهد و از سوی دیگر حکایت ازکم کاری ما دراین عرصه از ادبیات تطبیقی می کند. واژه ها را می توان شفاف کرد تا هم تکلیف آنها و هم تکلیف ما مصرف کنندگانشان روشن شود.
منبع مقاله :
موکه، داگلاس کالین، (1389) ، آیرونی از مجموعه مکتب ها سبک ها و اصطلاح های ادبی و هنری، حسن افشار، تهران، نشر مرکز، چاپ اول